بازارچـــــه ی رودبنــه ای

از همه جا و برای همه

بازارچـــــه ی رودبنــه ای

از همه جا و برای همه

قصه ی زیر زمینی

ورس 1 : 
سالیان سال توی زیر زمین ها // با ترس و لرز واسه آرزوها فریاد زدیم ما 
روزگار ما همه شک و تردید // هی دویدیم هی زدیم تا به اوج رسیدیم 
از تموم دردا توی سرما و گرما // پلی ساختیم ما از نمه زیرزمین ها تا آسمون ها 
دستای ما خالیه مغرور اما // فدا کردیم ما خواب شبارو واسه آرزوها 

ورس2 : 
در نزن که بازه در // واسه حرفای تازه تر 
سواره کلمات بشیم کم کم // اگه پایه ای بشین ترکم 
دربست بریم به مرکز که // مرحم بدیم به هر زخم و 
هر کس که سیره از درد // و پس حرکت به زیر هم کف 
چپ و راست به هر در زدیم // سبک رپ و راک رو از دست ندیم 
مثل برق و باد و از هر طریق // درد و رنج ما رو هرکس ندید 
میدونی که کسی پشت ما نیست // واسه دستگیریم مژدگانیست 
پس میشه رشد ما ریسک // ولی اینا مانع رشد ما نیست 
مغزم سراسر ، فکر نو // نبضم هماهنگ با مترونوم و 
تو میبینی دستم میکروفون و // خوب میخونم این و رو ریتم تند و هو 
اینه صلاحه دستم // و میاد از سینه صدای خستم 
وقتشه همه با هم یکی بشیم // حرف قلب و راحت بگیم 

ورس 3 : 
زندگیمون و روی ساز میرقصونیم // به هر دلیل به هر کجا که بخوایم میبریم 
پا به پای ترس بین راه آسمون // به هر دلیل به هر کجا که بگی سر زدیم 
از تموم دردا توی سرما و گرما // پلی ساختیم ما از نمه زیرزمین ها تا آسمون ها 
دستای ما خالیه مغرور اما // فدا کردیم ما خواب شبارو واسه آرزوها 
سالیان سال توی زیر زمین ها // با ترس و لرز واسه آرزوها فریاد زدیم ما 
زندگیمون و روی ساز میرقصونیم // به هر دلیل به هر کجا که میخوایم میبریم 
قصه های دردهای ما پایانی نداره // اما پاکی دستهای ماست که اوج و میاره 

به دنیا خوش اومدی

کی دو روزیه که چشمات به آفتاب 
باز شدن ، حالا دیگه شروع داستان توئه 
مادر و پدرت مثل پاسدار 
دیگه دور و بر تو ان و چشم به آسمان 

نـیـا به خــــدا 

میگن اینو که بچه سالمه 
تو دورش کن از هرچی ظالمه 
گریه میکنی میدونم من شیر بهونه ست 
اشک تو واسه ورود به این زمونه ست 
تو 9 ماه رو تو تاریکی سر میکردی 
بدونی کجایی ، همین الان برمیگردی 
تو فردا ، دریای دردا رو دریاب 
تنهای تنها هستی تو 

بدون اینو پـــس 

تو وقتی رفتی ، به سمت سختی 
یا درگیر هستی ، تو دست تقدیر و ، بعد میفهمی 
فردی " زخمی ، غمگین ، تسلیم " هستـــی 

بخواب با صدای من تا بنویسم 
از فرداهای دور دست زندگی 
بیا تا بخونه ، این دل بی صبر 
از فرداهای دور دست زندگی 

اگه پسری ، بابا میگه این عصای دسته 
اگه دختری ، میمونی توی فضای بسته 
حرف یاس ، حالا به حقایق وصله 
تولد تو ، فقط واسه بقای نسله 
پس بهت ، همینو میگم و میرم 
که اینه رسم زمین بی رگ و بی رحم 
یه چیزی داری می بینی و میگی عالیه 
اینجا عصر آدمای دیجیتالیه 
هرکی میاد واسه کمکت دست بگیره ، 
فردا میخواد چند برابرشو پس بگیره 
گریه ها واسه ت همه واسه ریاست 
دوستی که ، قبل گریه داشت پیاز پوست میکرد 
ما میخوایم گلوی همو با حرص ، بدریم 
انگار از همدیگه طلب داریم ارث پدری 
تو نمی تونی چیزی بگی بابایی بدونه 
گریه کن تا مامان واسه ت لالایی بخونه 

بخواب با صدای من تا بنویسم 
از فرداهای دور دست زندگی 
بیا تا بخونه ، این دل بی صبر 
از فرداهای دور دست زندگی 

منو ببین ، دیگه پر ِ حرفه چهره م 
گلوم میسوزه از مزه ی تلخ شعرم 
گوش بده ، حالا که توی اوج حرفیم 
به خدا نمیخوام بدم به تو موج منفی 
ولی ، بدون خیلی زود پیر میشی 
توجه کن که خیلی زود دیر میشه 
عاقبت تولد تو اجله ، میدونی ؟ 
چرا واسه بزرگ شدن عجله میکنی ؟ 
معصوم و زیبایی ، با دل پاک داری امید 
مثل ماهی قشنگی تو آکواریومی 
تو کاش بدونی ، که پاک بمونی 
وجود خودتو ذره های خاک بدونی 
چه تو روز روشن و چه آسمان تاریک 
به دنیا اومدی حالا شناسنامه داری 
توی دنیای پر ِ درد و خشونتی 
ولی حالا که اومدی پس 
 
خـــوش اومــــدی 

بخواب با صدای من تا بنویسم 
از فرداهای دور دست زندگی 
بیا تا بخونه ، این دل بی صبر 
از فرداهای دور دست زندگی 

بخواب با صدای من تا بنویسم 
از فرداهای دور دست زندگی 
بیا تا بخونه ، این دل بی صبر 
از فرداهای دور دست زندگی

به دنیا خوش اومدی

کی دو روزیه که چشمات به آفتاب 
باز شدن ، حالا دیگه شروع داستان توئه 
مادر و پدرت مثل پاسدار 
دیگه دور و بر تو ان و چشم به آسمان 

نـیـا به خــــدا 

میگن اینو که بچه سالمه 
تو دورش کن از هرچی ظالمه 
گریه میکنی میدونم من شیر بهونه ست 
اشک تو واسه ورود به این زمونه ست 
تو 9 ماه رو تو تاریکی سر میکردی 
بدونی کجایی ، همین الان برمیگردی 
تو فردا ، دریای دردا رو دریاب 
تنهای تنها هستی تو 

بدون اینو پـــس 

تو وقتی رفتی ، به سمت سختی 
یا درگیر هستی ، تو دست تقدیر و ، بعد میفهمی 
فردی " زخمی ، غمگین ، تسلیم " هستـــی 

بخواب با صدای من تا بنویسم 
از فرداهای دور دست زندگی 
بیا تا بخونه ، این دل بی صبر 
از فرداهای دور دست زندگی 

اگه پسری ، بابا میگه این عصای دسته 
اگه دختری ، میمونی توی فضای بسته 
حرف یاس ، حالا به حقایق وصله 
تولد تو ، فقط واسه بقای نسله 
پس بهت ، همینو میگم و میرم 
که اینه رسم زمین بی رگ و بی رحم 
یه چیزی داری می بینی و میگی عالیه 
اینجا عصر آدمای دیجیتالیه 
هرکی میاد واسه کمکت دست بگیره ، 
فردا میخواد چند برابرشو پس بگیره 
گریه ها واسه ت همه واسه ریاست 
دوستی که ، قبل گریه داشت پیاز پوست میکرد 
ما میخوایم گلوی همو با حرص ، بدریم 
انگار از همدیگه طلب داریم ارث پدری 
تو نمی تونی چیزی بگی بابایی بدونه 
گریه کن تا مامان واسه ت لالایی بخونه 

بخواب با صدای من تا بنویسم 
از فرداهای دور دست زندگی 
بیا تا بخونه ، این دل بی صبر 
از فرداهای دور دست زندگی 

منو ببین ، دیگه پر ِ حرفه چهره م 
گلوم میسوزه از مزه ی تلخ شعرم 
گوش بده ، حالا که توی اوج حرفیم 
به خدا نمیخوام بدم به تو موج منفی 
ولی ، بدون خیلی زود پیر میشی 
توجه کن که خیلی زود دیر میشه 
عاقبت تولد تو اجله ، میدونی ؟ 
چرا واسه بزرگ شدن عجله میکنی ؟ 
معصوم و زیبایی ، با دل پاک داری امید 
مثل ماهی قشنگی تو آکواریومی 
تو کاش بدونی ، که پاک بمونی 
وجود خودتو ذره های خاک بدونی 
چه تو روز روشن و چه آسمان تاریک 
به دنیا اومدی حالا شناسنامه داری 
توی دنیای پر ِ درد و خشونتی 
ولی حالا که اومدی پس 
 
خـــوش اومــــدی 

بخواب با صدای من تا بنویسم 
از فرداهای دور دست زندگی 
بیا تا بخونه ، این دل بی صبر 
از فرداهای دور دست زندگی 

بخواب با صدای من تا بنویسم 
از فرداهای دور دست زندگی 
بیا تا بخونه ، این دل بی صبر 
از فرداهای دور دست زندگی

بازم کمه

پاشو که وقت نداریم شب کوتاهه
1دقیقه رو حروم نکنیم صبح تو راهه 
بیا و چشاتو ببند باز کن
تو بخند ناز کن
تو آسمون دل منو تو پرواز کن
تو یک نیگاه 
تو شدی تکیه گاه 
می دونم که خدا تو رو به من هدیه داد
دلمو بردی حالا صبر کن نرو کجا؟
بیا و بمون دیگه پیشم بابا تو رو خدا
یه دفعه نری جدا شی باید من و تو ما شیم 
به هم انرژی بدیم و پر از اقتدار شیم
آره جملمو با تو تموم می کنم همة عمرمو

همة عمرمو با تو سرکنم
بازم کمه بازم کمه 
لحظه لحظه هامو از تو پر کنم
بازم کمه بازم کمه
اگه فردا رو می خوام برای با تو بودنه 
بازم کمه بازم کمه ، بازم کمه بازم کمه

خورشید و ماه و ستاره ها رو با تو دوست دارم
ابرای آسمون و بارونو با تو دوست دارم
دوست دارم سر بذارم رو شانه هات خوابم کنی
دوست دارم سپیده دم با بوسه بیدارم کنی 
بازم کمه بازم کمه ، بازم کمه بازم کمه

بیا بمون دیگه حالا با ما تو باز 
ببین اومدن اینجا حالا سامان و یاس
تپش قلب من واسه تو هست و بود هنوزم
بازم دلم می خواد ببرم دست تو موت 
پس از ورودتو نفس ربوده 
شد ازم تو بودی که ازت سروده
واسه رسیدن به تو منم بد سرسخت 
حتی اگه فاصله ها باشه صد فرسخ
پس اشتباه نکن و منو از دست نده 
هرگز بر نمی دارم دست از سرت
دوری من از تو حالا هست مسئله
عشق من

خورشید و ماه و ستاره ها رو با تو دوست دارم
ابرای آسمون و بارونو با تو دوست دارم
دوست دارم سر بذارم رو شانه هات خوابم کنی
دوست دارم سپیده دم با بوسه بیدارم کنی 
بازم کمه بازم کمه ، بازم کمه بازم کمه


زهی عشق

متن تمامی آهنگ های درخواستی

همه با هم برای پیشرفت رپ

تکست آهنگ زهی عشق یاس سارا

1388/09/6

نوع مطلب :تکست یاس، 

 

زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا
چه نقض است و چه خوب است و چه زیباست خدایا
زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا
چه نقض است و چه خوب است و چه زیباست خدایا

چه گرمیم چه گرمیم از این عشق چون خورشید
چه پنهان و چه برهان و چه پیداست خدایا
فتادیم فتادیم بدان سان که نخیزیم 
ندانیم ندانیم که چه غوغاست خدایااااا 
زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایااااا

یا یا یا یاس
در هر برگ از دفتر من
هست از
سرور من برتر
بر حق در
ره در بستر
در هر ور
بهرم هست از
برکت سرور
شرمندم از کردم
سرور
بد کردم دندم نرم
اصلا
مرحم دردم من هم بردن
سگ درسن
در قصرت هستم
در سر فصل هست
فقط اسم تو
همه کمکتو می خوام
نه نصفشو
سایتو بالا سرم می خوام
توان بده ایزد
می خوام با اجازت
خیلی روان بنویسم
دارم گره ای سخت بارم گله ای سرد
که تو منتظر روز خوب دل بی صبر
می خوام جاودانه بمونم تا ابد الدهر
نمی کنم دیگه از خودم همه رو دک
می خوام برم جلو با نیت و مدد حق

چه نقش است چه نقش است بر این صفحه ی دل ها 
غریب است غریب است ز بالاست خدایا
نه دام است نه زنجیر همه بسته چه راهیست
چه بند است چه زنجیر که برپاست خدایا

زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا
چه نقض است و چه خوب است و چه زیباست خدایا 
چه گرمیم چه گرمیم از این عشق چون خورشید
چه پنهان و چه برهان و چه پیداست خدایا
فتادیم فتادیم بدان سان که نخیزیم 
ندانیم ندانیم که چه غوغاست خدایااااا

تمومش کن

جلو آینه وایسا تو در حسرت ، که چه روزای خوبی بود از دست رفت 
که چه گناهی بود که ازش سر زد ، که دیگه دور شده بود از مقصد 
رفتن دیگه همه از دم ، تنهاش گذاشتن دیگه اونو رسماً 
اونیکه زمانی از همه بوده برتر ، حالا با دستای خودش شده پرپر 
جَوونیکه پشتش خمیده ، رنگ از چهره ی خشکش پریده 
تازه مصرف کرد نعشه بود ، ولی دوباره دچاره رعشه شد 
من یادم ، نمیره روزایی رو که اون مادر
 ، چطوری یه گوشه میگرفت ماتم ، نمیتونست بکنه اینو باور ، که بچش تو دام یه نامرد 
، بیفته تو جامعه با سر ، بخوره روی زمین بگه واسم هیچی مهم نیست که ببازم همه چیم رفت به باد 
دستم رفته رو نبض حست ، حالا که دیگه کارِ تو حبس جسم ته 
، تو یه زخمی صد درصدی که به روی خودت حالا یه ضبدر زدی ، میگن که آدمی که خواب باشه ، صداش کنی میتونه ز خواب پا شه 
ولی تو خودتو زدی به خواب ، شنا بلد نیستی ولی زدی به آب ... 
بدون هر کس که رفته از این مسیر از دست رفته شده اسیر ، پس هست به نفعت تو این بدون ، هرچند که سخت تو ولی بتون 
بتون . اون نمیتونه ، که رو پاهاش وایس ، کسی چه میدونه ، که یه روزیرو که نداره پوله دوا ، اون تزریق کنه آمپول هوا 
واسه پول دوا مونده یه را دیگه ، که شستن شیشه ماشینا تو ترافیک ، تا میره جلو که بکنه شروع به کار ، صاحب ماشین میگه برو کنار 
متنفر چشماشو بهش دوخت ، یاد گذشته افتاد دلش سوخت ، از روزای خوبی که رفتن ، حالا دیگه زیره خاطرات بد دفنن 
این مرهم ِ درد اون مرده ، اونو از همه طرد دور کرده ، مرهمی که اونو نابود کرد ، خیلیا رو روونه ی تابوت کرد 
اون مرد حتی نامزدش ، رو با نعشگیه مواد طاق زده 
حالا اون که تو دل شبا تک غریبه که حالا میگه دیگه رسیده به آخر ِ راه
 
من میگم اون هی داره میره ، نمیدونه که جلوش میدان مین نرو جلو تا به تو بگم من علتش ، که ته این راه مرگ با ذلت 
تو کسی شدی ، که حالا یه شبگرده ، منتظری که اون روزا برگرده ؟ 
نه . تو رویای نعشگی ، برگرد تو به دوران بچگیت ، گونه هات دیگه شده از اشک تو خیس ، وقتی میاد سراغ تو گشت پلیس 
تو گذشته آب از سرت ، که تاثیر مواد لامصب
 
وقتشه تصمیم بگیره ، ترک کنه یا زیر تزریق بمیره 
به خودش گفت خودت بساز میتونی ، چرا داری خودت قصاص میکنی 
وقتشه دیگه پاشد به قصد کشت ، پس از جاش بلند شد با دست مشت 
اعتیاد کنه مثل موج ویران ، تا که برسه به روزای اوج ایران

صلح تویی

حالا منم و ورقه ، روی ورقه قلمه 
روی تنمه عرق ِ 
توی سرمه کلمه 
توی دلمه هدف ِ 
بذار برم به طرف ِ 
کسی که توی دنیا شده یه ملکه 
بذار 
بذار حالا دیگه بخونم از کسی که 
هست دنیا واسه اون بدون مرز 
کسی که سالها پیش داشته توان خاصی 
به راستی توی زبان فارسی 
حالا دیگه می‌دونن اینو مرد و زن‌ها 
حتی خدایی که نداره المثنی 
یهودی و مسیحی یا که هر مسلمان 
یه سرباز واسه مرگ و سر باز 
که صدبار اسمش رو تو تسبیح 
من ذکر می‌کنم و می‌گم جلو تو تسلیم 
شعرهایی که به صد زبون ترجمه شده 
حالا واسه من، تو یه سنبله 
دیگه می‌گذ‌ره از رفتن تو 800سال 
ولی هنوزم الگو می‌گیرم از اشعار تو


رفتی ولی تو می‌دونی 
که بزرگترین شاعر همه ما تویی رومی 
تو ویرونی من و شرایط سخت من 
تو با کلماتت به من گفتی تو می‌تونی 
آره 
رفتی ولی تو می‌دونی 
که بزرگترین شاعر همه ما تویی رومی

آره 
رفتی ولی تو می‌دونی 
که بزرگترین شاعر همه ما تویی رومی
 
تو ویرونی من و شرایط سخت من 
تو با کلماتت به من گفتی تو می‌تونی 
روزهایی که نگرانم بار سخته بر دوش 
با کلمات تو من می‌شم مست و مدهوش 
می‌خونم اینو بدونی تا روزی که بمیرم 
تک‌تک کلمات تو از یاد من نمی‌رن 
پس ، وقتشه اینو بدونی 
که یاس تا آخر عمر وفاداره به تو 
که اگه دیگه تو نباشی بگو چطور 
که باز یاس داستان داره بدون تو 
نه 
این عشقی که تو دل منه به توئه 
که منو می‌بره به روی صحنه 
دیگه بگم از اینکه مونده حالا یاس و یک بند 
فرمول کلمات رو از تو یاد گرفتم

آره 
رفتی ولی تو می‌دونی 
که بزرگترین شاعر همه ما تویی رومی 
تو ویرونی من و شرایط سخت من 
تو با کلماتت به من گفتی تو می‌تونی

باید اینو بدونی که تو که کسی بودی که 
که یکی یکی ِ کلمه‌هایی که توی دل تو بوده 
واسه من و خیلی ‌کسایی که 
شعرهای تو رو با دل و جون و وجود درونی می‌خونند 
می‌دونن اینو که تو یه الگوی جاودانه‌ای 
واسه‌ ی زمینی که باغه تویی باغبان و 
اینهِ که منو به سوی تو می‌کشونه 
که تو چطور خودت رو تو دل این همه آدم‌هایی که 
حتی کتابای تو رو به زبون خودشون ترجمه می‌کنن و 
عشق‌ رو با کلمات تو تجربه می‌کنن 
اسمت‌ رو می‌خونم ، میگم : " مولانا رومی " 
که توی فرهنگ صلح ، تو بالا بودی 
یه رودی ، یه رود زلال و شفاف 
که منم همیشه دیگه دنبال حرفاش 
چه جالبه که این بوده ترس رومی 
که اون متعلق باشه به یه مرز و بومی 
حالا رومی رفته و باز دشمن زیاده 
یه سری تانک سوارن ، یه مشت هم پیاده 
به خاک سپرده شده توی قونیه یک روز 
منم می‌خوام باشم " رومی امروز "

رفتی ولی تو می‌دونی 
که بزرگترین شاعر همه ما تویی رومی 
تو ویرونی من و شرایط سخت من 
تو با کلماتت به من گفتی تو می‌تونی 
آره 
رفتی ولی تو می‌دونی 
که بزرگترین شاعر همه ما تویی رومی 
آره 
رفتی ولی تو می‌دونی 
که بزرگترین شاعر همه ما تویی رومی

ستاره قطبی

این منم،یک مرد تنها توی راه یک بیابونِ تاریک
تا چشم کار میکنه ظلمات راهم دوره یا نزدیک؟
تا کجا باید ادامه داد به این راه همه جا تاریک،بالا سرم آسمون سیاه این راه هست سخت و طولانی راه بلد این جاده فقط یکیست
زیر پام که نگاه میکنم فقط خاک وای ترسام چه ترسناک یک سری نقطه ی نورانی تو آسمون چشمامو جلب میکنه به سمتشون
که بینشون یکی نورانی تره که اون نور نور ستاره ی منه بهم امید میده میگه بیا انرژی حرکتم شده زیاد

مثل اینکه باید به سمتش حرکت کنم تا بتونم به کمک اون ستاره راه خودم رو آروم، آروم پیدا کنم
حالا قدممو تند تند بر میدارم راه سخته ولی دست بر نمیدارم در طی مسیر طولانی و دراز روز رو در روبروم میبینم
رسیدم به هدف وقتی نور رو دیدم دویدم هر طرف با یه شور و شعف خستگیام شد رفع با این حد که بود ضعف من بودم که پیدا کردم
با خوشحالی رفتم به سوی نور رفتم و بعد بهش گفتم با غرور میدونم میای باهام تا جا های دور تو تاریکی شب ها چشمامو نمیکنی کور
هدف حرکت به طرف روشنایی ولی حالا رسیدم به یه دوراهی چپ و راسته کدومو برم مسیر درست تو این دو راه پیدا بشه؟
من که تونستم تا اینجا رو خودم بیام قدم به قدم تو این مسیر نیوفتادم تو دام حالا توی نعمت آزادمو رهام تصمیم خودمه راهی رو که خودم میخوام؛ آره

سمت چپ(چپ) خاک اون پر طلاست ولی راه راست در مسیر ستاره هاست نه من میرم به طرف طلا تا نخورم به تاریکی هوا هم روشن
،هم زیبا طلاست ولی ستاره همیشه تو آسموناست برو بریم به چپ(چپ) حرکت،محکم و پر استقامت
وای دوباره همه جا تاریک شد ترس و وحشت ، تیرگی نزدیک شد زرق و برق طلا ها کم کم از بین رفت من موندمو پشیمونی اما چه سود؟
پس کو اون شهر طلاییِ زیبا نمیتونم حتی پیدا کنم یک راهنما آهای کسی نمیشنوه اینجا صدام اون ستاره هم رفت دیگه پشت ابرا 
دلم گرف از این تاریکی مطلق خسته شدم دیگه ندارم رمق آهای ستاره بیا بیا به کمکم میدونم(میدونم) اشتباه کردم
ناگهان غبار ابر رفت کنار نور اون ستاره منو کرد امیدوار انرژی حرکتم آره شده زیاد چون که به ستاره دیگه دارم اعتماد
حالا من دیگه میدونم راهم کجاست از این به بعد حرکت میکنم به راه راست راهی که در مسیر ستاره هاست راهش سخته خونه ی منو شماست
با یه موفقیت همه چی رو فراموش نکن نور خدا رو تو دلت خاموش نکن دعاکن برو بگو خدایا شکرت تا اینکه خدا همیشه باشه پشتت
تعبیر این خواب من فقط یک چیز بود تشبیه اون و خداوند عزیز بود سمت چپ فقط تو مسیر جهنّم راه راست بهشت واسه روز رستو خیز بود

بیایین تا آخرش با اون نور باشیم و بس بیاین تو زندگی دور باشیم از هوس ستاره ی قطبی برامون باشه یک درس برون از خودت اون شب نحس
چشماتو ببندی و باز کنی میبینی که ته خطی واست چی میمونه؟
فقط اعمالته که طبق اون خداوند تصمیم گیری میکنه
پس همه برگردیم از سمت چپ اسم خدا رو بیاریم روی لب
امید که ستاره ی قطبی برای ما تو زندگی باشه یه راهنما

مرهم

هر وقت دلم می گیره از همه ، قلم تو دستمه و می نویسم از اینکه
سرسخت باید پای دردا وایستم ، تا برسم به فرداهای روشن 
قلبم میگه میکروفونو بردار ، تو بخون حالا از همه ی دردات 
تا مرهم باشه واسه دل شکستت ، تا نمونی تو با این گله و حسرت

میدونی اینو که یاس از توو داره نقصی ، گذشته هام مثل طومار مغزی 
دور و بر منو مثل دیوار فرضی ، میگرن میشن مثل یه بیمار مغزی 
نمیدونم که کی داره تقصیر ، حوصله ندارم بکنم اینا رو تفسیر 
وقتی که اشکت چکیده یکی یکی ، حرفی که تو قلبت بگو به کی بگی 
داستان منو نمیدونی تو زیر آسمان کبود ، حالا اون آدم راز دار و صبور 
واسه ی خونواده پاسداره هنوز ... 
گذشته ی منه مثل کتاب داستان ، به دنبال یه روزی که بتابه آفتاب 
یه حس میگه به اون روز نزدیکم ، نزدیک ... نزدیکتر

هر وقت دلم می گیره از همه ، قلم تو دستمه و می نویسم از اینکه
سرسخت باید پای دردا وایستم ، تا برسم به فرداهای روشن 
قلبم میگه میکروفونو بردار ، تو بخون حالا از همه ی دردات 
تا مرهم باشه واسه دل شکستت ، تا نمونی تو با این گله و حسرت

وقتشه دیگه بخونمو وقت ندم ، بگم از روزایی که زیر برف یخ زدم 
مقصدم که به سمت کسب درآمد و حالا دیگه ازم رفته طراوت 
تو پول در میاری و یعد سرکار ، می بینی جیب شده هم وزن پر کاه 
فقط خودتی و دوروبرت مشکل ، اون وقت کیه که بکنه تر و خشکت 
آره این روزا اوضاع آرومه مشتی ، فردا از سختیا تو بارون اشکی!! 
روزی میرسه که بابا مامان پیرن ، یا مثل پدر من از دنیا میرن 
حالا 7 ساله که خالیه پشتم ، خدا بوده فقط باعث و بانی رشدم 
خیلی سخته ولی میدونم ... اینو میتونم ...

هر وقت دلم می گیره از همه ، قلم تو دستمه و می نویسم از اینکه
سرسخت باید پای دردا وایستم ، تا برسم به فرداهای روشن 
قلبم میگه میکروفونو بردار ، تو بخون حالا از همه ی دردات 
تا مرهم باشه واسه دل شکستت ، تا نمونی تو با این گله و حسرت

وقتشه به تو بگم تو بدونی پس یه حرفی که میخونم هست درون قلب 
تو سختیا چگونه من با یه کوه غم ، رو قلبی که دیده شکسته جلو برم 
خسته و اسیر درد تو مسیر بعد ، وقتی که کسی نبود و 
رفیق من ، به سختی یه چیزی که شد نصیب من 
پس دیگه از این بعد بذار به تو بگم ، عزم رو جزم میکنم مثل سرباز 
اینو بدونید نیستم یه قصه پرداز ... 
پرواز میکنم به سمت هدف ، پس باخت کسی که به حمله نرفت 
تا حالا سرنوشت بوده یه داور بد ، ولی دلیل نمیشه برسم آخر خط 
حالا خیلی مونده ولی تخت گاز جلو میره با فکر و مغز و باز

هر وقت دلم می گیره از همه ، قلم تو دستمه و می نویسم از اینکه
سرسخت باید پای دردا وایستم ، تا برسم به فرداهای روشن 
قلبم میگه میکروفونو بردار ، تو بخون حالا از همه ی دردات 
تا مرهم باشه واسه دل شکستت ، تا نمونی تو با این گله و حسرت

هدف

یک دو شده تلف الکی وقت تو وقتشه که بگم چند کلمه من به تو 
اگه حال نمیکنی توی گوشت پنبه کن که این قصه زندگیه تو از شنبه صبح !‌ 
حرف نزن ?‌هیس گوش کن فقط تو چند تا حقیقت تلخ و گوش کن از من 
.سیستم زندگیت غلطه متاسفانه پس این شعر و گذاشتم واسه راس کار
پشت سرت و ببین میگذره هفته ها پشت سرت میگه که کودکیت رفت به باد 
رهسپار شدی به پیری دست به کار شو ازالان واسه خوشبختی خودت و ثبت نام کن . 
بسه بابا گشتن تو خیابونها با کی تو دم خوری ؟ هه !! بابا کیان اونااا ؟؟؟ 
یه مشت پست رذل هرزه هر 3 هستن که دست شیطون و از پشت بستن 
استفاده کنن ازت میندازنت دور  اعتماد نکن تو این چیزها هستی کور 
تا پولداری عاشقته هست رفیقت تو چشمت چی باشه تا بند کیفت 
تو هدف نداری واسه آینده باید که بگم به تو من یه چیزهایی رو شاید که 
نکات ایمنی تو زندگیت رعایت شه سکان زندگیت با هدف هدایت شه
 
دنیا یک شبه تو هستی شب کور خیلی راه داری مسیر تو هست دور 
از شیطون تو نگیری یه دستور نکنی یهو راه پس و پیش و مسدود
 
شب تا دیروقت بیرون بیکار این وقت شب تو بیرون داری چیکار ؟ 
بیچاره ننه بابات که شدن بیمار ‌ بین خودت و اونها کشیدی یه دیوار 
هی رفیق من تو حیفی تو آخه بابا کی پی به عیبت میبری 
و میزنی قید شیطون و که عین میمون در پی صید تو هست خیلی حیرون  
از بیکاری گیر میدی به این و اون میزنی و میترکونی میکشی به خاک و خون 
مگه تو 9 ماه تو شکمت نگه اش داشتی ؟ تو شب خواب واسش سر رو بالش نذاشتی ؟ 
پس چرا میزنیش تو بی انصاف ؟آخه بابا اونم مثله تو هست یه انسان  
یه خراش کوچولو باشه رو صورتت آقا بدون که پیدا میکنی هزار ننه بابا
  
دنیا یک شبه تو هستی شب کور خیلی راه داری مسیر تو هست دور 
از شیطون تو نگیری یه دستور نکنی یهو راه پس و پیش و مسدود
 
تو اصلا میتونی یه تانک وایسوتی تو مشت زدن تو گنده تر از مایک دایسونی 
آخرش که چی ؟؟ که تو هم باید بمیری  باید واسه بهشت زهرا نوبت بگیری 
یه حمام و بعد لباس سفید و جدید  سلام  به خونه جدیدتون خوش اومدی ‌ 
اونجا حتی زورت به مورچه نمیرسه میخورنت میبینی بدنت چه بی حسه  
ساعت ? شبه کیا باهات سر پل سرات حالا برو جلو و باز ادامه بده به کارات  
نمیگم بدی تو خوبی سیستم زندگیت غلطه یاس واسه راه حلش راه خوبی و بلده  
با یاد و نام خدا دنبال هدفت برو توکل به خدا همه جا میرسونه تورو 
خیالم راحته حالا چون که واسه تو نوشتم و خوندم برات تا 3 صبح
 
دنیا یک شبه تو هستی شب کور خیلی راه داری مسیر تو هست دور 
از شیطون تو نگیری یه دستور نکنی یهو راه پس و پیش و مسدود

دلت دریاست

حتما الان با خودت میگی تو چی میدونی؟
از دردی که نداری واسه چی میخونی؟
میدونم و حق داری اینو بهم بگی ولی
عشق به هم زبون میتونه باشه دلیلش
تو حرفای دلت آه...سینه سوزن
وقتی که تن تو سوراخ میشه زیر سوزن
منتظری که برسه روز سلامتی
حاضری اونو به 100 کیلو طلا ندی
تقسیر تو نیست که شدی بستری
حرف همه ی آدمارو از بری
هه..خود من که سر تورو با این حرفا بردم
دنیا رو فحش میدم با یه سرما خوردن
چه برسه به تو که ...هههه..چی بگم؟
وسرازیری به سوی درد با شیب کم
ولی خدا دردای مارو دیده
آخرش اونه که به دست ما دارو میده

دلت مثل یه دریاست
امیدواری به فردایی که
تموم میشه دردات
وقتشه غم از دلت برداری

دلت مثل یه دریا
امیدواری به فردایی که
تموم میشه دردات
وقتشه غم از دلت برداری

خیلی وقتا میشه که با توئه این واژه
که چرا من باید سرنوشتم این باشه؟
دور ما پر شده از این همه چرای بی جواب
تنها امید میتونه باشه چراغ این شبا
تو این مسیر پر پیچ و خم و پر سراب
روبرو شدی تو حالا با یه پل خراب
خودتو به راحتی به دست باد نسپر همنشین
تا که بتونی به راحتی از پل رد بشی
وقتی که دردا میگیره زیر یه خم
تورو میکوبه روی زمین و میگه بخند
به این میگن بدل توی فن کشتی
یعنی تو درداتو با خنده کشتی
توی کلمه ی ای کاش حبس نشو
کاش رو کاشتن ولی سبز نشد
جمع کن حالا یه مشتی جوک دور خودت
بخند تا خودت باشی دکتر خودت
هه..هه

دلت مثل یه دریاست
امیدواری به فردایی که
تموم میشه دردات
وقتشه غم از دلت برداری

دلت مثل یه دریا
امیدواری به فردایی که
تموم میشه دردات
وقتشه غم از دلت برداری


پیاده میشم


صورت خسته نگران، بی‌ آرامش و مریض

که قایم شده بود زیر آرایش غلیظ

زخمی از خاطرات تلخ دیروز

چشم میدوخت به خیابون سرد بی‌ روح

با تحمل سنگینی‌ نگاه آدما

ادامه میداد او به راه ناتمام

و اولین بار برای آخرین راه

هه بهتره بگم که آخرین چاه

تنها، دو دل‌ ، تو فکر و با تعجب

دنبال چی‌ بود؟ پول یا توجه؟

تو روزگاری که هر کسی‌ دنبال آشناست

آشناست دخترک میگرد پی‌ یه فرد ناشناس

که از اون غریبه‌ها یه عده ماییم

آروم اشاره زد که شیشت رو بده پایین

فقط میتونیم امشب رو با تو باشیم و بس

این رو گفت و نشست و در ماشین رو بست

پسر می‌خواست سر صحبت رو وا کنه زود

تیکه مینداخت و منتظر واکنش بود

ولی‌ دخترک صداش رو نمیشنید

تو دنیایی بود که به سادگی‌ نمی‌شه دید

دیدی که بعضی‌ وقت‌ها بغضی تو گلوته؟

نمی‌خوای گریه کنی‌ جلو کسی‌ که پهلوته

هی‌، امان از این زمان

زمانی‌ که دیگه برد توان از این زبان

 

بی‌ همراه و بیهوده رهسپار این راه بی‌ نور و همصدا

سپرده خود رو به دست باد اسیر زندون لحظه ها

تو دلش درد‌های بیکران خسته از حرف‌های دیگران

اسیر مرد‌های بی‌ مرام و اشک می‌‌باره باز

 

پسر گفت لعنت به این بخت بد

خونه ی ما می‌‌مونه واسه ی وقت بعد

سعی‌ نکن با سکوتت زیر پوستم بری

اگه پایه‌یی‌ میتونیم خونه‌ دوستم بریم

خوب حاضری با ۲ نفر باشی‌ یا نه؟

معلومه که رفتار دخترک ناشیانست

سوال تکرار شد، حاضری باشی‌ یا نه؟

و دختر به فکر یک شب و یک آشیانست

گفت بریم، من که همه چی‌ رو از دم باختم

گناهش پای اون‌ها که من رو پس انداختن

عصبانی‌ از خاطرات خاموش قدیمه

پی‌ محبت میگرد توی آغوش غریبه

تو خونه‌یی‌ رشد کرد که عشق نبود

جای عشق، فحش و مشت و زیر چشم کبود

پدری که جلوی مشکلات مختلف ضعیفه

فقط زورش میرسه به دختر ظریفش

با خودش گفت پشتم به کیا قرصه؟

خانوادم؟ اونا رو خدا بیامرزه

اون موقع کی‌ بود احترام به حرفش بزاره؟

حالا مجبوره که تنش رو به حراج بزاره

 

بی‌ همراه و بیهوده رهسپار این راه بی‌ نور و همصدا

سپرده خود رو به دست باد اسیر زندون لحظه ها

تو دلش درد‌های بیکران خسته از حرف‌های دیگران

اسیر مرد‌های بی‌ مرام و اشک می‌‌باره باز

 

ببین، تو این قصّه‌ها رو میشنوی و میری

بعد چند بار شنیدن ازش میگذری و سیری

ممنون از اونی‌ که به دیگری صدام رو پاس داد

بگذریم، بریم سراغ ادامه داستانی که

امروز نوشتنش رو مود من بود

این یه دردیه که به خیلیا بوده مربوط

کوه غم بود، ولی‌ یه نور انبوه

پشت کوه واسه ناا امیدی زوده هنوز

کاری ندارم به اینکه کارش خلاف شرعه

ولی‌ واسه رابطه‌ها اول علاقه شرطه

وگرنه یه روح که روی جسمی‌ سوار

چطور تو آغوشی بره وقتی‌ حسّی نداره؟

تو این روزگار درد ناک و سیاه بی‌ شرم

ای کاش بگه نگاه در من پیاده میشم

راه برای ادامه دادن زیاده بی‌ شک

ای کاش بگه نگاه در من پیاده میشم